توضیحات

Ershad – 4 Divari

 

متن آهنگ 4 دیواری از ارشاد

 

در به در تر از من هیچ جا نمیبینی میشینم پا عکسات پیش اون میشینی
اواره تر از من خودمم تو این شهر همه دلداریم میدن میگن یه روزی خوب میشم
فایده نداره اشکای هر شبم گوشامو میگیرم صداتونو نشنوم
اینکه پشت من میخندید صداتون میادا غصه های منم هی میشن زیاد و
عوضی میدونی چی شدم من بعدت منو اشک و سیگار تو و تن سردت
عوضی میدونی تنهایی بیچارم کرده تو این خونه از همه بیزارم

از پایین تا بالای تهران با لباس وصله زده
صورت سیاه و سیگار به دست این روزگار چه پست فطرته
این لعنتی اطرافیامو گرفت شد باعث حذف همه
این تن دیگه نا نداره میریزه یکی دست بزنه
داستان شدش اون چشمای تو اولین سیگارمو دستم داد
گفتی اهل هیچی نیستی گفتم هر چی باشه هستم پات
هر روزی که میگذشتش میرفت بالا مصرف باز
تا نابودیمو دیدی گفتی از سر من دست بردار
یه چهار دیواری تو بیابون این لعنتی ابرومو برد و گفتی
که تقصیر من نیست اینجوری شدی همش توی چرت و قفلی
رفیق و غریبه نداره هر کی دید منو رفت بارو بست
این زهرماری منو اتیش کشوند عشقمو گرفت و دستامو بست
خسته از ادما اغون تر از این حالم نیست
ریش بلند و کارتن خاب هر کی میبینه میگه این ادم نیست
عشق عشقم حالمو دید سریع تر از قبل میرفت
خط خوردم از خانواده و بیچاره مادرم پیرتر شد

حالا هر کی میبینتم انگار یه اشغال و یه سربارم به پدرم میگفتن پسرت کو میگفتش مگه من پسر دارم
حالا که به اینجا کشیده بذار همه رو بگم من بهت تو کاری کردی اینجوری شم همه دنیا بخندن بهم
توی همین بیابونا سرگردون زیر برف و بارون فراری از همه ادمای شهر فراری از کمپ و دارو
عشقم منو یادت میاد چهرمو ببین و تشخیص بده من اینجوری عوض شدم تو اونجوری عوض شدیم هردوتامون

عوضی میدونی چی شدم من بعدت منو اشک و سیگار تو و تن سردت
عوضی میدونی تنهایی بیچارم کرده تو این خونه از همه بیزارم

وابسته به دودم عشقم نابودم خیلی سرده کجایی تو تن دیگه رگ سالم نیست هی جون و درد خماری
اشفتگی عادت شده و همه دردا رو من ازبر شدم همین روزاست که بیان از رو زمین جمعم کنن
لباسا داغون و کثیف و نشونم میدن هی با انگشت من و این درد نابود نکرد فکر به اشکای مادر کشت
منو درد جدایی کشت و تموم جونمو دستش گرفت منو پیری پردم کشت که سر من دستاش لرزش گرفت
چقدر با خدا حرف میزنم و امیدوارم که بهش اهم برسه اینجا همش داد میکشم و کسی هم نیست که به دادم برسه
همون عشقم بودش که هولم کرد دستبند این درد و زد به دستم بهش رسوندن من اینجام و اون گفت بودش به من چه اصلا
بهش بگین نامردیاشو تا جون دارم تو یادم میمونه یکی که آدمو نابود میکنه حداقلش با آدم میمونه
بهش بگین که فکر کاراش هر دم منو بی جون میکنه با این وضع منو رفیق صمیمیم هم از خونش بیرون میکنه

الهی مثل من نشی زندگیتو پر حسرت نکنن بزار دیگه تهشو بگم اینجوری شاید خستت نکنم
یه روز سرد زمستونی این درد داشت منو ناقص میکرد عشقم بیا بالاسرم همین الان بهت آدرس میدم
من که دیگه عادت کردم از آسمون هی میباره برام رسیدی نمیبینمت چشمام بد میره سیاهی الان
اومدی ولی دیر اومدی گفته بودم به وقتش بیا دیگه کاری ازت بر نمیاد زنگ بزن یه نش کش بیاد

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *