توضیحات

Gholamhossein Banan – Dilaman

 

متن آهنگ دیلمان از غلامحسین بنان

 

چنان در قید مهرت پایبندم

که گویی آهوی سر در کمندم

گهی بر درد بی درمان بگریم

گهی بر حال بی سامان بخندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست

نه مجنونم که دل بردارم از دوست

مده گر عاقلی بیهوده پندم

مده گر عاقلی بیهوده پندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست

مده گر عاقلی بیهوده پندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست

نه مجنونم که دل بردارم از دوست

مده گر عاقلی بیهوده پندم

مده گر عاقلی بیهوده پندم

همه شب نالم چون نی که غمی دارم

که غمی دارم

دل و جان بردی اما نشدی یارم

با ما بودی بی ما رفتی

چو بوی گل به کجا رفتی

تنها ماندم تنها رفتی

چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود

دور از یارم خون می بارم

فتادم از پا به ناتوانی

اسیر عشقم چنان که دانی

رهایی از غم نمی توانم

تو چاره ای کن که می توانی

گر ز دل برآرم آهی آتش از دلم خیزد

چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد

چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود

دور از یارم خون می بارم

نه حریفی تا با او غم دل گویم

نه امیدی در خاطر که تو را جویم

ای شادی جان سرو روان کز بر ما رفتی

 

آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از غلامحسین بنان

🎵 آهنگ بوسه آرزو از غلامحسین بنان 🎵

 

 

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *