Ehsan Khaje Amiri – Paeiz Masmoom
متن آهنگ پاییز مسموم از احسان خواجه امیری
نگاه آسمون خیس چشاش غرق ستاره یه دست سبز و آروم که قلبش بی قراره
شبا رو شونه ی کوه که سر میذاره مهتاب زمین خورشیدو انگار داره میبینه تو خواب
یه احساس نگفتس نمیدونم چه حالی خدا نزدیکه انگار تموم این حوالی
چه آدما تو این دشت به سختی دل سپردن به همدیگه چه آسون رسیدن اما مردن
نسیمی اومد از راه که بوی داس میداد نفسهارو درو میکرد به جون خاک افتاد
کبوترها رو پر داد گلارو کاغذی کرد تو اشک بچه گم شد لب خشک زن و مرد …
زمین گاهی خزونه خزونش اما این نیست که این پاییز مسموم دیگه فصل زمین نیست
تو فصل غنچه هایی که پر پر بود از اول نشسته خاک سردشت بباره درد و تاول …
نظرات