دانلود آهنگ فصل سرما از بامداد

توضیحات

Bamdad – Fasle Sarma

 

متن آهنگ فصل سرما از بامداد

 

فکر کنم باید تیکه‌هامو از خودم بکنم
تا خودی نمونه که بخوام به هواش بپرم
هیچی قند نمیشه واسه این کام پر زهر
وقتی گم میشم تو خودم از خودم گم تر
انگار نوک شمشیر تا دم دسته رفته تو
افقی جر داده شکمم پاره یجور
که کف دستم شده تخت خواب روده‌هام
سرپام تا گلو غرق خون، گوشم از زوزه‌ها
سیر از اضطراب ، طرد شدن از اجتماع
انسان و معمای سیاهچالِ انتها
بی‌باور و کم‌سواد، دست به دستِ باد
یه مستانه رقصه قاتل انضباط
کشنده، کمر شکسته، دل که پوکه
خورد شده دستی که همیشه سازش کوکه
از بامداد و صدای چیک چیکِ آشپزخونه
این ریتم یه باتلاقه که منو می‌کِشه تو خودش
تا غروب، صدای رُفت و روب کفِ جمجمه
یه تیکه دیگه هم ازم مُرد، چال شد تو خودش
چالش کن تو خودت احمق، رو پُله جفت‌پات
که نه مُردی نه زنده فقط کندی خود رو از خودت
یه ت مونده که تک و تنهاست و ترسو
تمام حقیقتش اینه که باشه جنگجو
چه دست و پا زدنی وقتی تمومش مسخرست
کش اومدن این زجر طلسم عقربه‌ست
تفرق یه عادته تو وجودم نه استثنا
هرچی شعر نوشتم تو عمرم بوده استفراغ
نه از خاکستر دلم که سوخته اثریه
نه اسید تنفر تو معدم جای غلطی
غلط منم که خودمو فروختم
تنمو جر دادم لبامو بهم دوختم
ندیدم جز وفا از سگ، و سگ‌ها
بهترین دوست‌های منن تو فصل سرما

فکرم بیدار شد تموم تنم خواب رفت
اشک از رخم بار بست به وطن باد رفت
هرکی تو قبرستون دلم خودشو جا کرد
دنبال من نگشت دنبال خودش و پاش رفت
من چه سود بود برام از این همه شکستن
چاره چیه تنومندم به غرور نرفتن
ظهور این همه کلام از غیبت چشم بود
مردمک فلک خیسه از هیبت عشق
هرکی پی قدرته ظاهر فریب نهان زشت
قدرت محبت قطرست که یاور کِشت بود
عصر سریع رسیدن به مقصدِ جهیدن
یه زندونه که زنده‌ها توش میله‌ای ندیدن
و هرکی مرد آسوده بود و میراثش جاودان
این ملوان خسته کشتی رو سپرد به بادبان
با متانت و نرمی گفت از این موج هم میگذرم
تو آب آزاد فکرم از جزیره‌ها میپرم
تا وقتی هستم کار میکنم جون میکنم
تا وقت نبودم آغوشم رو به گورم می‌تَنَم
اگه قبلش بشه ساحلِ دستاشو بگیرم
هیچی نمیخوام زین جهانِ بدقولِ بی‌شرف
از سکه کندم از خودنمایی کندم
هم پستم هم بلندم هم طعمه هم کمندم
رهایی یه گره کور زد به بند بندم
بهای نوره مرگ مشعل تو بورانِ سردم
هنوز رود عمر نریخته به دریای پایان
روح صداقت نمی‌بازه به زبانِ نادان
هنوز می‌تونم پاشم چه بد چه خوب و شادان
طلوع میکنه خورشید از دل غمگساران
وقتی رسیدن وهمه ولی مسیر سبزه
چشم بدوز به افق و مرزش همین بسه
هیچ گنجی نیست جز درون و قناعت به درد
مگر به آتیش محبت ببازه فصل سردت

 

آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از بامداد

 

🎵
آهنگ به گوشم از و بهرام بامداد
🎵

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *