Justina _ Vatan
متن آهنگ وطن از جاستینا
و تن ، باید بکشمش یروز
هی فکر نکنم چرا منو روندن ازش بزور
هی منتظر نشینم روزی برمیگردم شاید
وقتی آتیش زدن منو گفتن تا ابدت بسوز
اینجا غریبه ها جوونتر از زندگی منن
فقط نگاه میکنم که کی گف شبیهشون نشم
من حرف میزنم باهاتون
باید بشنوین منو
شاید مخالفی
شاید باشیم شبیه همو
وطن بدون آزادی یه مشت تله خاکه
وطن یعنی همونجا که تن آزاده
همونجا که میشه ستاره شد با نور
همونجا که میشن رویاها به واقع
وقتشه من سینه خیز میرم سمت میدون مین
یا میمیرم یا میشم شبیه یه بزدل پیر
باید سرزمینی بسازی با آدمای دورت
باید دیوارارو برداریم تا برسیم به صلح
رو صورت ارباب ها باهم بندازیم یه تف
تن بده به فهمیدن
به اتحاد جا جنگیدن
تن بده به تغییر
به اشتباه جا ترسیدن
من نه دردم نه دست من هست دوای درموندگیمون
نه یه زنجیر و نه یه سلول نه راهی که گم بشی توش
من یه فصلی از تجربم مثل تو پر بغض پیرم
نه برندم و نه یه ناچار نه قهرمان تو میشم
خستم از هرچی دغدغدس و من کی پی زندگیشم
چرا خاکه من باید جایی باشه که عقده هام ریشه میدن
من یه دنیارو خونه دارم مگه این زمین سهم کی هست؟
وقتی حتی این مرز و خط کشیها برام شکل میلس
زمانی که آدما توو منطقه سبز زمین
دنبال اینن چجوری بگیرن یه جشن عظیم
میون میرزاشون پی سرپناه میرم
اون میدونستن جنگ که بشه تلفات میدن
مردم نادون منو بیرون توو این بارون
تنها گذاشتن نبینن چی موند توو جیبامون
مشتی خاطرات که دیگه بایگانی شدن
از شما ناامید از جهل پایمالی شدن
ناامید از صلح و پرچم سفید دوششه
جنگ مال شما دل من تازه یاد خونشه
دوست نداشتم این کتابو تا ابد ببندم
ولی دست من نیست وقتی دنیا اخرای جونشه
غریبی توو خونتو یه غریبه توو خونه ها
عاقبت اینوره زمینه سهم مورچه ها
من کجا برم که اونجا خونشه
عمر من توو لحظه لحظه خط خطیه گونه هاست.
نظرات