Alireza khan – Baran Bezan
متن آهنگ باران بزن از علیرضا خان
ای یار سفر کرده سلامت سفر تو
ای کاش که نگیرد پَر غصه به پر تو
قلبت خانه ام شد که برایم تو بمانی
اما به سرت زد هوس خانه تکانی
باران بزن، باران، بر این من بی جان
جانی به تن باقی نمانده
باران که می بارد، گریه عالمی دارد
چیزی ز من باقی نمانده
خواستم عاشقت کنم ولی نشد
مثل سابقت کنم ولی نشد
نشد فراموشت کنم، نه نشد، نه نشد
از تو مانده زخم کهنه یادگار
جان من به لب رسید از انتظار
ای چشم منتظر به راه یار، ببار، ببار
باران بزن، باران، بر این من بی جان
جانی به تن باقی نمانده
باران که می بارد، گریه عالمی دارد
چیزی ز من باقی نمانده
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از علیرضا خان
نظرات