Kambalad – Saze Ensan
متن آهنگ سازه انسان از کمبلد
برخیز و محور غم جهان گزارن
بنشین و دمی به شادمانی گزران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
عاشقان مست ببارند، که این ابر به دشت است
آهوی تشنه، به فرجام غم ناب به گشت است
روز هجران پر کشید، ساز از این جان درکشید،
مکنت جان از آن سینه گذشست
های از این دیده که بگشاد و بزد دل به ره او
تحفه انگاشت همه آنچه که افتاد ز کف او
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از کمبلد
نظرات