Mohsen Namjoo – Alaki
متن آهنگ الکی از محسن نامجو
از آمدنم هیچ معلوم نشدیک نمای الکی، یک نمای الکیاین جان نزارم هیچ پالوده نشدیک فضای الکی، یک فضای الکیاز سطح خرافه، این زبانم نگذشتیک صدای الکی، یک صدای الکیگل یافته شد به دست من پوچ نشدیک هوای الکی، یک هوای الکی
از آمدن و رفتن ما سودی کویک هبوط الکی، یک سقوط الکیدردا و ندامتا که تا چشم زدیممامور که گرفت ما را بابا خیط نشدبه خدای الکی، یک به خدای الکی
خر از سر شهنه، یک نمد ساخت ولییک کُلای الکی، یک کُلای الکیسرتاسر صحنه آش نذری بودنیّتای الکی، نیّتای الکییک هفته به من مرخّصی می دی؟لذّتای الکی، لذّتای الکیبا اون گُلای پائولوروسی حال کردمیک گُلای الکی، یک گُلای الکیدست پخت عشقم قورمه سبزی بودسبزیای الکی، سبزیای الکی
وای دهه چهل خیلی باحال نوونوستالژیای الکی، تالژیای الکیایام قدیم مردونگی بودهیبتای الکی، هیکلای الکیوقتی بچه بودیم نون خونگی بودمزّه های الکی، مزّه های الکیمردا حالا دیگه سیبیلشو دارندسیبیلای الکی، سیبیلای الکیتا حالا جمعِ روشن فکرا رفتی؟شنفکرای الکی، چهره های الکیتا حالا تفریق روشن فکرا رفتی؟تیکه های الکی، تیکه های الکیتا حالا ضرب روشنفکرا، تقسیم روشنفکرا رفتی؟ماس مالیای الکی، ماس مالیای الکی
تا حالا با رئیس وستینگهاوس شام خوردی؟لحظه های الکی، لحظه های الکیتا حالا از کسی دل بردی؟اوهوم اوهوم اوهوم، اوهوم اوهوم اوهومسرفه های الکی، سرفه های الکیاونا با ما دشمنن، ما خوبیم اونا عنناین غربیای الکی، این شرقیای الکیتوهمای الکی، توهمای الکی
تا حالا زنی که پل ریکور بخونه دیدی؟دانشای الکی، دانشای الکیتا حالا با زنی که پل ریکور خون باشه، هوم؟هوی و های الکی، هوی و های الکییک هوای الکی (هوا هوا هوا)یک فضای الکی (فضا فضا فضا)یک هوای الکی (هوا هوا هوا)یک فضای الکی (فضا فضا فضا)از شهر برو بیرون فضات عوض شهجاده های الکی، کوه ها، دشت ها، تپه های الکیتپه های الکی، خلقتای الکی
قدم زدن در زیر بارونرو ماسه ها دراز کشیدنقدم زدن در زیر بارونرو ماسه ها دراز کشیدناینا همه با اون صفا داشتدنیای عشق ما چه ها داشت
یک وفای الکی، یک صفای الکییک وفای الکی، یک صفای الکیمن هرچی می گم واسه خودته دخترادعای الکی، ادعای الکیاین چه جور، این چه جور جفاییه که دیگه جفا نمی کنی؟زر زرای الکی، زر زرای الکیتو نسبت به دیگران موفق ترینسبتای الکی، نسبتای الکیباید سعی کنی از قافله عقب نمونیسبقتای الکی، سبقتای الکی
باید سعی کنی همه چی رو ول کنی بدویی بندازی بدویی تا انتهابدویی تا انتهاانتها(انتهای الکی)نه نه، انتها، انتها، انتهای همه چیانتهای همین سِتلیس، انتهای امشب، انتهای همین کنسرتانتها!(انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی)(انتها، انتها، انتها، انتها، انتها)
از آمدنم هیچ معلوم نشداین جان نزارم، هیچ آلوده نشداز سطح خرافه این زبانم نگذشتگل یافته شد به دست من پوچ نشداز آمدن و رفتن ما سودی کو؟دردا و ندامتا که تا چشم زدیمخر از سر شحنه یک نمد ساخت ولیسر تا سر صحنه، آش نذری بودیک هفته به من مرخصی میدی؟با اون گلای پائولورسی حال کردمدستپخت عشقم قورمه سبزی بودوای دهه چهل خیلی باحالنوستالژیای الکیایام قدیم مردونگی بودوقتی بچه بودیم نون خونگی بودمردا حالا دیگه سیبیلشو دارن
تا حالا جمع روشنقکرا رفتی؟تا حالا تفریق روشنفکرا رفتی؟تا حالا ضرب روشنفکرا، تقسیم روشنفکرا رفتی؟تا حالا با رئیس وستینگهاوس شام خوردی؟تا حالا از کسی دل بردی؟اونا با ما دشمنن، ما خوبیم، اونا عنناین غربیا، این شرقیاتوهماتتا حالا زنی که پول ریکور بخونه دیدی؟تا حالا با زنی که پول ریکورخون باشه؟از شهر برو بیرون فضات عوض شهمن هرچی میگم واسه خودته دختراین چجور جفائیه که دیگه جفا نمی کنی؟تو نسبت به دیگران موفق تریباید سعی کنی از قافله عقب نمونیباید سعی کنی همه چیو ول کنی بندازیبدویی تا انتها، بدویی تا انتهاانتهاانتها
نظرات