Amir Khalvat – Barghaye Payiz
متن آهنگ برگ های پاییز از امیر خلوت
یه دستمال بده بهم انگار که اشکام
یه سد شده بازم بین من و برگای پاییز
که میریزه باز تو فصل سرما
انبوه درد قلب به قدر دریاست
به قلب شب ها برو به خواب دراز
دوباره باز زل زدم به چشمای ناز
اصلا همه چیز حقه منه من انگار که بدم
من انگار که سرم به سنگ نمیخوره
چرا ای وای که کمم
اصلا قید تو رو زدم
چون شبا تو فکر تو بود یه بازیچه ی جدید
و اینکه چشمات دلمو بازی بده همین
هه منو بگو که دل پای تو بستم
از پشت قاب شیشه به نگاه تو وصلم
من خوبم و روحم رو از دست دادم
ولی صبر کن چون هنوزم حرف هست با غم
ها هه هنوزم حرف هست با من
تو نیستی کنارمو دوباره تنهام
میشه بغض تو گلوم غبار حرفام
خط میکشه به روحم سوهان دردا
تر میکنه چشامو دوباره اشکام
تو نیستی کنارمو دوباره تنهام
میشه بغض تو گلوم غبار حرفام
خط میکشه به روحم سوهان دردا
تر میکنه چشامو دوباره اشکام
فکر میکنی بری بدون من زنده میمونی
یکی نیست بگه چرا واس این ج..ه میخونی
ما رو دور زدی خب حالام به ریشمون بخند
ما هم به خون امثال شما تشنه میمونیم
تو بودی فقط و چیز دیگه ته دل نبود
تو پا گذاشتی روشو و حالا سر دل کبود و
کینه به دل دارم من از تو خیلی
که به ما تو عشق نرسید از تو خیری
مارو فروختی به ورق و هفت هشت تاصفر
بدیات که جا نمیشه تو هفت هشت تا بیت
بخدا قسم با تو نیست آسمونم
حتی فکر نمیکردم واسم آبرو نذاری
هه خب حالام آسمون دل ابریه
اسمتو رو کاغذ و قلم کشیده خط زیرش
تو که رفتی منم میزنم حرف آخر
بی تو کمرنگ شدن حتی لحظه هامم
تو نیستی کنارمو دوباره تنهام
میشه بغض تو گلوم غبار حرفام
خط میکشه به روحم سوهان دردا
تر میکنه چشامو دوباره اشکام
تو نیستی کنارمو دوباره تنهام
میشه بغض تو گلوم غبار حرفام
خط میکشه به روحم سوهان دردا
تر میکنه چشامو دوباره اشکام
نظرات