Reza Pishro – Batel Shod
متن آهنگ باطل شد از رضا پیشرو
خیلی دارم دنبال خودم میگردمیواش یواش دارم میرسمآره، دارم میرسم بهش
هیچوقت نچسبیدم به اون چیزی که داشتمروابط اجتماعی همش فیریک بود واسمولی من اَ پیشرو نگرفتم بلیط باختناز خدای بالا سرم فقط دیدیم چراغ سبزوحشی ساختیمشهمیشه کجو ترجیح دادیمشترجیح میدیم تا میتونیم نریم سمت آیینهبه خودمون زل نزنیم چون حقیقتش تاریکهغریضه است و طبیعتش شریعت فانیه
دوییدیم تو ثانیهچون صدمش طولانیهتو خودمون راهی ساختیمکه پرتوش نورانیهتو بهشتم رو به روم نشسته گابریلجنس نورو داری وقتشه پرت شی تو قافیهزمستونا دنبال در آپارتمان بازکه تو انباریش مچاله شیم بخوابیم با لباس
با کوچیکترین صدا میشیم بی تاب و جابه جااز این غار به اون غار میریم تو دیوار برم داشتاز این کار، به اون کار، سرنوشت تو قلم بودپس عاشق شدم همونجافرقی نداشت کجا ام ودنیا میره به کجاشغال میره عشق و حال
تو زباله ان گشنه هاو غبار میشن قله هابا دلار میشن اژدهایا شعار میدن ضد مابخدا من تو چش همه شما دیدم انقلابطنابمون به بالا وصلنداریم ترس از ارتفاعاگه پشت همدیگه نباشیماین رویا اشتباست
اون چیزا که تو تاریکی بهت گفتمتو روشنایی بازش کنهرچی که راه میری دل گشنه ستهیجانتو رامش کناز زمین که به ماه میری یه نقطه استکه تو نادونی خوابش بردهر دفعه بهم تابیدی شعر گفتم ودعای ساحری باطل شد، باطل شد
تو پسر خدایی، پس بتاب به مردمقبولی پیش ما نمیخوادش مدال گندمتو که تو گوشِت میخوایی بشنوی صدای درد واونی که تو میخواستی میداد بوی صدای مرگوبگو چرا فقط داری پی عنش میگردیباید با همین چیزایی که داشتی سرش میکردیولی همیشه همه چی میدیم بعدش میفهمیماگه شب حرکت نکنی تو قلبت میگن رید
دیگه تو تاریکی نمیمونی و غمت نییعنی بودن تو این لجنزارو بکنیم برا چی تمدیدتو زندانی نیستی دست و پاتو برا چی بستیاگه وصل شی پاره میشن همه قوانین از پیشنوشتیم نامه به نفرین به خدا نامه نوشتیمفهمیدیم آیه نوشتیم ماها صاحب بهشتیم
شکل طالب خشتیماون که فکر خودش نیحتی نی لایق مشکیاصلا تو قایق عشق نیستدیگه خودم نمینوشم میدم باده به ابلیسرسیدم به سرزمین خدا تو ساحل کشتیتو زمینای ملخ زدتونم کاشف کشتیم
این واژه ها شفات میدن بی اینکه باشه پزشکیبیا بذاریم کنار اون چیزا که لازم دل نیاگه حاکمت عشقه نگو تو جاده فلش نیستاگه الان اینجایی قبلا اجازه گرفتیما هم مث اونیم ولی شدیم خالق زشتی
اون چیزا که تو تاریکی بهت گفتمتو روشنایی بازش کنهرچی که راه میری دل گشنه ستهیجانتو رامش کناز زمین که به ماه میری یه نقطه استکه تو نادونی خوابش بردهر دفعه بهم تابیدی شعر گفتم ودعای ساحری باطل شد، باطل شد
این یه راه حل واسه زنده موندنتدیگه تو جبهه بودن باشه تنها فکر تو سرتمیخوایی کجا فرار کنی وقتی گرفته رو همهاینکه زندگی میکنیم برعکسش شکل روحمهبارها چمدونمو بستمو تنهاش گذاشتمتو ایستگاه های بعدی همونارو برام گذاشتناین چیزا برای تو سوال و برا خدا سلماین چیزا که برام دوباره یه حیات رو ساختن
نیاز به عمق دید کی میگه ماه نقره نیستایمان به بی نهایت میکنه باورو سفیدهمه ساعت ها از بهترینه آینده بگیداز وقتی بچه تو رحم صدای مادر رو شنیداگه جهان سمیه جمع ها برات منفیهمث خورشیدی شو که به یخ ها حرارت میدهبمون تو منطقه ای که هنوزم هواش ابریهمهمم نیست اگه هزار دفعه خراب کردیمیش
اون چیزا که تو تاریکی بهت گفتمتو روشنایی بازش کنهرچی که راه میری دل گشنه ستهیجانتو رامش کناز زمین که به ماه میری یه نقطه استکه تو نادونی خوابش بردهر دفعه بهم تابیدی شعر گفتم ودعای ساحری باطل شد، باطل شد
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از رضا پیشرو
نظرات