Mohsen Namjoo – Be Madaram
متن آهنگ به مادرم از محسن نامجو
از فواره فراز ترانه های تغزل وامق و عذرا می آیمو دست اندازی تمام گردن های ناکلفتتا نینیانه بنشینیمروی زانوی چهل تکه اش پیراهن بلندتا قهوه ای ساق بی موی آمده اش اش اشاشک و ادرارهام که بر دامنش ریخت وهیچ کدامم کسش ازم خردی نگرفت وحالا، حالا که نمی دهمنمی دهم بو که حالا پس می خوابم آرامآرام می خوابم و شعر می گویم وبه بیدارش خوابیده ها می خوانم ومی خوابانمشان تا بخوابند بیداری پاره کنند
حالا چون بو نمی دهمنمی دهم بو دیگر به مالش دیگر کسانبه مالش دیگربه مالشبه مالبه مابه مادرمبه مادرم اش تقدیم می کنم این شعراگر خوش برآیدمدمموی لای درز مادرم نمی رود به خدانمی رود مادرم هیچ کجای، جز به خدادیو و پری پس انداخته اندکی زیاد و جز پدرممو لای درز مادرم، مولای درزلولای درز مادرم نمی رودطوطی شیرینیست مادر منیعنی زاده اویم من، ما، یا هرکس دیگر
تواندمی لای سیبیل پرپشتی الحاد نیچهچر چر طوطیانه سر کند و عین طوطیبی غر قرقرآن بخواند که صحیح است، ت، تتریبون گر به دستمش باشد دهیم به هیچ کجای نراوندمان جزا خداکه خدا را به خیل خویش درآورد حتیکه خدا مرئوس است و هیچ نتواندقرآن برکند و قرمه سبزی دم کندو با تمام ملحدان دیو و پری که ماییم، سر
به مادرمبه مادرم اش تقدیم می کنم این شعراگر خوش برآیدماز دست شده شاعران عشق چهل هزار برادرانه شاعرشاهزاده بی نمک یخ دانمارک و هر چیز غمین و تراژیده دیگرنرسد به پای سیاه دسته چرب غذای سبز خوشمزه اشقابلمه که فرو افتاد از دست مادر من بیدر کجادر آن لحظه کجاکجایی مایاکوفسکی میخ کفشکه مادرم آن را فرو کند به درزی که مو لای آن نمی رودبه خدایی که در درز دارد و درز دارد آن خدای و نمی بیند مادرمبه مادرمبه مادرم اش تقدیم کردم این شعراگر خوش برآمد
نظرات