توضیحات

Marziyeh – Dilaman

 

متن آهنگ دیلمان از مرضیه

 

چنان در قید مهرت پایبندم
که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم
مده گر عاقلی بیهوده پندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم
مده گر عاقلی بیهوده پندم

همه شب نالم چون نی که غمی دارم
که غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی یارم
یارم

با ما بودی، بی ما رفتی
چو بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی

چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون می بارم

فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم چنان که دانی
رهایی از غم نمی توانم
تو چاره ای کن که می توانی

گر ز دل برآرم آهی آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد

چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون می بارم

نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان سرو روان کز بر ما رفتی
از محفل ما چون دل ما سوی کجا رفتی

 

آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از مرضیه

🎵 آهنگ الهه ناز از مرضیه 🎵

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *