Mohamad Golriz – Falagh
متن آهنگ فلق از محمد گلریز
شب کوفه برآشفته چو آهنگ دگر کرد
از خویش سفر کرد
بر بستر گلگون شفق از سر حسرت
بنشست و نظر کرد
از شط جنون در رگ پیچیده ی شب
دید هنگامه ی تبدیل
در پهنه ی گلگون فلق چهره به خون رنگ
از میر عرب دید
آوای سروش آمد و بر خلق فغان زد
آتش به جهان زد
کای خفته دلان شرم که اهریمن شب تیغ
بر رشته ی جان زد
خیزید که کشتند علی شیر خدا را
آن لوح صفا را
آئینه ی تابنده ی حق عدل مجسم
گنجور وفا را
همراز نبی همسر زهرای مطهر
فرمانده ی خیبر
از پای درافتاد به شمشیر ستمگر
چون نخل تناور
فرزند حرم خفت به محراب عبادت
در شط شهادت
دریای کرم کان وفا شمع هدایت
خورشید ولایت
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از محمد گلریز
نظرات