Abbas Mehrpouya – Fardaye Roshan
متن آهنگ فردای روشن از عباس مهرپویا
در دل شب مست و شیدا
با خیالت مانده تنها
ساغر من خالی از می
می گذارم سر به صحرا
عاشقی آزرده بودم
نغمه ی غم می سرودم
با خس و خار بیابان
عقده ی دل می گشودم
آتشم که شعله می کشم آه
سپیده سحر
شعله می کشم که آتشم آه
سپیده سحر
غم تو گرم و مهربان
کنار من نشسته بود
به جای تو چو مرحمی
به درد جان خسته بود
به پای غم نشستم
سبوی دل شکستم
تو ای بهار جاودان
بیا کنار من بمان
سپیده گه پرستوها
چو من سرگشته در صحرا
آتشم که شعله می کشم آه
سپیده سحر
شعله می کشم که آتشم آه
سپیده سحر
نظرات