توضیحات

Farhad Jahangiri – Zandan

 

متن آهنگ زندان از فرهاد جهانگیری

 

تا لحظه آخرم بیاد ای دل از سینه در میاد

برین به مادرم بگین زودتر ملاقاتم بیاد

از بند زنجیر غما دیه نماند راه فرار

ننه به دیدنم بیا شاید بشه آخر قرار

ایجور نکو شینم ننه ای دل براش پا بنه

از بی وفایی روزگار زندان پناهگاهه منه

تو هوای تکراری قلبم میگیره آخری

راه نفس کشیدنم فقط شده هوا خوری

دلم از این جا آسیه دارم میبازم کافیه

ننه به یارگم بگو عشقم به خانه برنگشت

به جرم فریاد دلش ننه افتاده زیر غش

آتش بگیر از ای قفس خانه دلم ویرانه کرد

قصه ی دلم هم بندیام بدتر منه دیوانه کرد

وقتی امیدی نداری شبا به جای خاو بیداری

لحظه شماری مکنی سر به سینه دار بزاری

خدا تمام عمر مه چنی شده چاو انتظار

یه پا چاو انتظار یار یه پا برای طناب دار

برو به یارگم بگو چنی منه زجرم میداد

حالا که پشت میله هام یدف ملاقاتم بیاد

خسته شدم از این همه بدبختی و بیچارگی

برای قناری تو قفس رنگی نداره زندگی

یکی بگه که بی گنام یه عمریه که بی پنام

کشتی مه به گل نشست خوشی به دنیا برنگشت

امشو حالم خیلی بده خدا دیه از زیر هشت

ننه به یارگم بگو عشقم به خانه برنگشت

به جرم فریاد دلش ننه افتاده زیر غش

آتش بگیر از ای قفس خانه دلم ویرانه کرد

قصه ی دلم هم بندیام بدتر منه دیوانه کرد

وقتی امیدی نداری شبا به جای خاو بیداری

لحظه شماری مکنی سر به سینه دار بزاری

.

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *