Abdolvahab Shahidi – Golhaye Tazeh 21
متن آهنگ گلهای تازه 21 از عبدالوهاب شهیدی
بشنو از نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی
چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت
هر که او از همزبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود
دل بنهم برکنی توبه کنم بشکنی
این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی
چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت
هر که او از همزبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود
دل بنهم برکنی توبه کنم بشکنی
این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از عبدالوهاب شهیدی
🎵 آهنگ گلهای تازه 98 از عبدالوهاب شهیدی 🎵
نظرات