Sadegh Nojouki – Shahre Hezar Dasteghi
متن آهنگ شهر هزار دستگی از صادق نوجوکی
بشناس مرا حکایتی غمگینم افسانه ی تیره ی شبی سنگینم
تلخم که درم شکسته ام مسمومم ای دوست شناختی مرا من اینم
من اینم و غرق خستگی آمده ام ویرانم و از شکستگی آمده ام
از شهر یگانگی فراموشش کن از شهر هزار دستگی آمده ام
از شهر یگانگی فراموشش کن از شهر هزار دستگی آمده ام
آنجا با هر که زیستم کشت مرا هر همخونی به خونی آغشت مرا
صدها دستی که دوست می خواندمشان که دوست
می خواندمشان صدها خنجر شکست در پشت مرا
اینجا که کسی به من بپیوندد نیست صبحی که به روی ظلمتم خندد نیست
زنجیر فراوانه فراوان اما چیزی که مرا به زندگی بندد نیست
من اینم و غرق خستگی آمده ام ویرانم و از شکستگی آمده ام
از شهر یگانگی فراموشش کن از شهر هزار دستگی آمده ام
از شهر یگانگی فراموشش کن از شهر هزار دستگی آمده ام
بشناس مرا حکایتی غمگینم افسانه ی تیره ی شبی سنگینم
بشناس مرا حکایتی غمگینم افسانه ی تیره ی شبی سنگینم
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از صادق نوجوکی
نظرات