Mohsen Namjoo – Jabr
متن آهنگ بگو بگو از محسن نامجو
یک روز از خواب پا می شی می بینی رفتی به باد
هیچ کس دور و برت نیست همه رو بردی زیاد
چند تا موی دیگه ت سفید شد ای مرد بی اساس
جشن تولد تو باز مجلس عذاس
بریدی از اساس
غوز پشتت بیشتر شد ُ شونه هات افتاده تر
پیرامونت رو ببین با دقت می سوزن خشک وتر
این که زاده ی آسیایی رو می گن جبر جغرافیایی
این که لنگ در هوایی صبحونه ت شده سیگار و چایی
این که زاده ی آسیایی رو می گن جبر جغرافیایی
این که لنگ در هوایی صبحونه ت شده سیگار و چایی
ای عرش کبریاییُ چیه پس تو سر
کی با ما راه میایی ؟جون مادرت!
ای عرش کبریاییُ چیه پس تو سرت
کی با ما راه میایی ؟جون مادرت!
یک روز از خواب پا می شی می بینی رفتی به باد
هیچ کس دور و برت نیست همه رو بردی زیاد
چند تا موی دیگه ت سفید شد ای مرد بی اساس
جشن تولد تو باز مجلس عذاس
بریدی از اساس
غوز پشتت بیشتر شد ُ شونه هات افتاده تر
پیرامونت رو ببین با دقت می سوزن خشک وتر
این که دستات رو ُ روی سر می ذارن
این که باهات هیچ کاری ندارن
این که تو بازیشون راهت نمیدن
این که سربه سرت میذارن
این که زاده ی آسیایی رو می گن جبر جغرافیایی
این که لنگ در هوایی صبحونه ت شده سیگار و چایی
این که تو بازیشون راهت نمیدن
این که سربه سرت میذارن
این که زاده ی آسیایی رو می گن جبر جغرافیایی
این که لنگ در هوایی صبحونه ت شده سیگار و چایی
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از محسن نامجو
نظرات