توضیحات

Jaklin _ Jesarat

 

متن آهنگ جسارت از ژاکلین 

 

جسارت کردم منو ببخش شاعر انسانهای انسان که با شعری به دیدارت شتافتم

منه خود ساخته باید مینوشتم چه خوشبختم وجودت را شناختم

تو از هزیان مسلول قصه گفتی به وقتنش او قهرمان شد

سکوتت را شکستی شاعرانه زمان گفتن از درد زمان شد

تو از بیداری درد زمانه لالایی را نوشتی شاعرانه

پدر با ناله گیتار محسون هزاران چشم را خواباند شبانه

من از عشق کلام و ساز و آواز با خود پیمانی بستم کودکانه

که روزی روزگاری مینویسم که از تو داشته باشم یک نشانه

منه کم سن و سال عروسکم را به دنیای فراموشی سپردم

برای گفتن یک شعر ساده تموم لحظه را میشمردم

که میدانست قلم ها مهربانند مرا تا عالم شعر میرسانند

برای گفتن از شاعر خوبم مرا امشب به اینجا میکشاند

دلم میخواست دریا مال من بود برایت هدیه ای ناچیز داشتم

برای گفتن از روح عظیمت یه دریا را به زیر پات میزاشتم

ولی افسوس کارو که جز کلامم مثل خود تو میراثی ندارم

تویی تنها رفیق روزگارم رفیقی نه رودرواسی ندارم

جسارت کردم مرا ببخش شاعر انسانهای انسان که با شعری به دیدارت شتافتم

منه خود ساخته باید مینوشتم چه خوشبختم وجودت را شناختم

 

آهنگ پیشنهادی موزیک ۳۰۳ از ژاکلین

🎵 آهنگ دلیجان عشق از ژاکلین 🎵

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *