Bahram – Khodha
متن آهنگ خودها از بهرام
تو یکی از این اتاقای تاریک ذهنت
یه خودی نشسته که نمی خوای بدونی هست
وقتی خوابی میلاد بیرون آروم از پشت پلکت
نگاه می کنه با دقت به جسم خوابیده ات
جنس بدنش از سایه ست
رو گردنبندش یه تیکه شکسته آینه ست، در حال تابیدن
تا یه کمی نزدیک میشه بهت می زنی غلت
انگار داری روتو می کنی به سمت تاریک تر
همه تو این قضیه ان، یه خودی تو ذهن بقیه ان
انتخاب می کنن ببیننت یا که نه
ولی من تو تاریکی نشستم خیره به آینه توو دستم
از تیرگی سایه ها تنم سرد
تصویرم هم محو، نشستم منتظرتم
سایه ها رو سیاهن آینه ها مکمل هم
آینه مو میگیرم میزنم تنها به دل شب
که توو تاریکی وجودم بشه حل
این آینه همسنگر من تو این مبارزه ست
تصویرم معجون زهرآگین حس و حادثه ست
این آینه ست که میزنم به استنادش حرف
مهم ترین خلق انسان بعد از اختراع چرخ
با کلید این کلمه ها وا میشن قفلا
ذهن بزرگ می خواد تصمیم کبری
بین این همه رفیق و غریب و گمراه
ذهنتو پیدا کن تو اجتماع خودها
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از بهرام
نظرات