Mohamad Golriz – Mashregh Jan
متن آهنگ مشرق جان از محمد گلریز
ای جان بیجان از این غم نرهی
تا همچو ما مستان دل از کف ندهی
ای مطرب، مقام و پرده دیگر کن
دل و جان مرا ز موی او پریشان تر کن
جامم که از مستی سرا پا طربم
جز نام شیرینت نیاید به لبم
بارانی، نسیمی، نوبهارانی تو را می طلبم
دلم را لاله گون پرپر کن، پریشان تر کن
منم آتش تویی طوفان برانگیزان فرو بنشان
فریاد از این غم و درد نهان
به کار خویش فرومانده بود غنچه ی ما
دهان به خنده گشودی، جهان گلستان شد
یک شب بگیر ای عشق از غم سراغ مرا
مست تماشا کن گل های باغ مرا
خورشیدی دگر برخیزد از مشرق جان
افروزد اگر دست سحر داغ مرا
قدح در بزم شب گیرد مه به یاد رخ وی
ز من آتش نوایی را بیاموزد نی
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از محمد گلریز
نظرات