توضیحات

Imanemun – Mohajer

 

متن آهنگ مهاجر از ایمانمون

 

فصلِ سرده غربت ، طعمِ تلخِ شهرت

من یه مسافرم ، من یه مهاجرم

فصلِ سرده غربت ، طعمِ تلخِ شهرت

فصلِ سرده غربت ، طعمِ تلخ شهرت

ضربه خوردم ضربه خوردم ضربه خوردم

تا گرفتم همه چیمو من دستِ خودم سرِ فرصت

وداع گفتم من با قلبِ خودم و شهر خودم

هنو میکنه گاهی صدا

میگذره ثانیه ها منم و این قافیه ها

کاری به کارش خیلی وقته ندارم

من کاری به کارش اون

بخشیدم هرکیو من با نیتِ بد

آخرش خودتی و اون که تووی سینته قلبت

حتی اگه اومدن با تیر هم به سمتش

بدون تهش پیروزه اون که میبخشه

فصلِ سرده غربت ، طعمِ تلخِ شهرت

فصلِ سرده غربت ،توو طعمِ تلخ شهرت

من یه مسافرم ، من یه مهاجرم

به هرچی هر جا دل میبندم

میدونم که یه روز باید برم

آره باید برم مثلِ شب ترکِ وطنم

اشکِ توو چشای مامانم و قلبش

وقتی که من بستم چمدونو رفتم

با یه درد که ته قلبه

همه چی خونمه هنوز سخته آره ترکش

چه روزا چه شبا گذشتن رفتن آره

جوهرِ خاطراتی که جاش رو دفترامه

سیاه بود سفید بود همش یه درسِ آره

نذاشتم تووی راهم تخامشو ترس بکاره

فقط واسه مسیرم سرمایه نقد

ساختم توو فصلای سرمایِ یه قلب

که با کوله بارِ دیروز سمتِ فردا برم

منم اون مردِ تنهای شب

فصلِ سرده غربت ، طعمِ تلخِ شهرت

فصلِ سرده غربت ،توو طعمِ تلخ شهرت

من یه مسافرم ، من یه مهاجرم

به هرچی هر جا دل میبندم

میدونم که یه روز باید برم

آثار دیگر این خواننده

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *