Toomaj – Nadidi
متن آهنگ ندیدی از توماج
میگن پول فساد میاره فقرو ندید
فروش تنو ندیدی، صیغهی زنو ندیدی
بازار داغه قاچاق اعضای بدنو ندیدی
زجهی اونی که خودسوزی کردو نشنیدی
واسه یه تومن آدم کشتنو
خفت گیرای شهرو
عرقِ شرم پدرو
کارگرایی که کشتنو
از بی پولی مریض شدنو
بی دارویی مردنو
کوچ به حاشیهی شهرو
فرار کردن اَ وطنو
مرسی زدن خندهی فیک
به هرخری پا دادن
فروختن پارهی تن
بچه کرایه دادن
زندگی کردن تو کَپَر
کنار راه آهن
ذلت خفت حقارت و چوب آقا بالاسر
ندیدی اونایی که واس چندر غاز بالای دارَن
ندیدی کارتن خوابهایی که توو گور میخوابن
حیوون ولگرد شدن میچَرن توی زبالن
جونِ به لب رسیده رسیدنِ به آخر
[همخوان]
ندیدی نشنیدی شاید با ما غریبی
یه چرخ توو شهر بزن شاید تواَم اَ خواب پریدی
ندیدی نشنیدی شاید دیدی خندیدی
یه تلنگر به خودت بزن تا توو خواب نمیری[قسمت ٢]
بابا آب داد؛ بابا نون داد؛ بابا پول داد
نه چون!
بابا گشت کلِ شهرو ولی خب کار نبود
مامان صبح تا شب کار میکرد تووی خونهی مردم
مامان شب تا صبح هم کار کردو پولدار نشد
ندیدی خودکشی کرد بچهی یازده ساله
تف به این جهان که حتی بچهها نمیخوانش
به سیستم آموزشی که واسه همه نباشه
ندیدی این کشور دیگه امیدی نداره
ندیدی نشنیدی شاید با ما غریبی
یه چرخ توو شهر بزن شاید تواَم اَ خواب پریدی
ندیدی نشنیدی شاید دیدی خندیدی
یه تلنگر به خودت بزن تا توو خواب نمیری[قسمت ٢]
بابا آب داد؛ بابا نون داد؛ بابا پول داد
نه چون!
بابا گشت کلِ شهرو ولی خب کار نبود
مامان صبح تا شب کار میکرد تووی خونهی مردم
مامان شب تا صبح هم کار کردو پولدار نشد
ندیدی خودکشی کرد بچهی یازده ساله
تف به این جهان که حتی بچهها نمیخوانش
به سیستم آموزشی که واسه همه نباشه
ندیدی این کشور دیگه امیدی نداره
[همخوان]
ندیدی نشنیدی شاید با ما غریبی
یه چرخ توو شهر بزن شاید تواَم اَ خواب پریدی
ندیدی نشنیدی شاید دیدی خندیدی
یه تلنگر به خودت بزن تا توو خواب نمیری
[قسمت ٣]
امیدمون نمُرد؛ امید خودشو کشت
وقتی دورتر و دید آیندهی جلوش
اختلاف طبقاتی از خرابه تا برج
از ولع تا ورمش شکم تا درده گشنگی
محمد خودشو دار زدو رفت
داد زدو نشنیدیم بال زدو رفت
چه ظلمهایی کنار گوشِت آشکار نشدن
چنتا مثل این پسر تیتر اخبار نشدن
محمد گوشی نداشت
پول تو جیبی نداشت
وصله بوده غباش
حتی گشنه خوابید شبا
آخرین لالایی هم مامان خونده براش
دیگه اجازه نگرفت
دیگه این دنیارو نخواست نه
نخواست رفت
امیدمون نمُرد؛ امید خودشو کشت
وقتی دورتر و دید آیندهی جلوش
اختلاف طبقاتی از خرابه تا برج
از ولع تا ورمش شکم تا درده گشنگی
محمد خودشو دار زدو رفت
داد زدو نشنیدیم بال زدو رفت
چه ظلمهایی کنار گوشِت آشکار نشدن
چنتا مثل این پسر تیتر اخبار نشدن
محمد گوشی نداشت
پول تو جیبی نداشت
وصله بوده غباش
حتی گشنه خوابید شبا
آخرین لالایی هم مامان خونده براش
دیگه اجازه نگرفت
دیگه این دنیارو نخواست نه
نخواست رفت
نظرات