Ahdie – Naghmeha
متن آهنگ نغمه ها از عهدیه
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم
زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
عشق می خواست کز آن شعله چراغ
افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه
راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
حافظ آن روز طربنامه عشقه تو
نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
از غمه دوریت ماهم روزو شب مونسم
اهم رو به هر سو کنم بینم بسته از هر طرف راهم
اگر کرده ام گناهی بر خان که دور از تو چون مجنونم
به کنج خلوت به یاده عشقت ز درد حجرت چه دل خونم
بده ساقی زان می باقی که از شور باده مستی شوم فارغ
من از این هستی تو ای زیبا نگار من خزان کردی بهار من
نمیکنی از دلم یادی ز درد و غم ها ازادی تو ازردی بس
که این دلم شده محنتو غم حاصلم یا جان شمع محفلم
ز دست نامهربان یارم دلم پر خون زار و بیمارم روم
از این پس ره می خانه تا شوم هم دم با پیمانه
در این دنیا خار محزونم ز جور تو
چه دل خونم ز عشق تو چو مجنونم
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از عهدیه
نظرات