Ali Dibaj – Namadari
متن آهنگ نامادری از علی دیباج
بزار باهات حرف بزنم هیچی نمیدونی ازم
یه روز غروب جمعه بود عکساتو دورکردن ازم
بابا خوشحال بود و میگفت مامان داره میاد واست
چشماتو باز نکن فقط بلند بلند بشمار تا صد
مرگ و جلو چشمام دیدم وقتی که چشمام بسته بود
صدتا عدد برای من انگار که صد سال غصه بود
شبا وقتی همه خوابن میشینم یه گوشه تنها
عکست و بغل میگیرم میگم امشب نشه فردا
خستم از این حال و روزم خیلی تنهام خیلی تنها
مادرم ای مهربونم چرا رفتی چرا تنها
غریبه بود تو خونمون گفتن که مهمون باباست
غریبگی کردم باهاش گفتن بهم شکل شماست
میخواست محبت بکنه همش بهم کادو میداد
اخه نمیشد مادرم بوی شمارو نمیداد
نظرات