Manochehr – Namzadi
متن آهنگ کالسکه از منوچهر سخایی
شنیدم رفتی و همسر گرفتی
خیال عاشقی از سر گرفتی
پرستو بودی و من دام عشقت
نشستی یک زمان و پر گرفتی
شبی از بهر آرایش نشستند
کمون ابروانت را شکستند
به آن پیراهن تور عروسی
گلی را در حریر نقره بستند
گلی را در حریر نقره بستند
میان شاخهُ گل های دسته
عروسان به تختی در نشسته
به جشن نامزدی یک حلقهُ زرد
بر انگشت بلورش حلقه بسته
همه دلگرم عشق و رقص و آواز
دل من میکند سوی تو پرواز
به صد لبخند شرم آلوده گویی
که من رفتم نمی آیم دگر باز
که من رفتم نمی آیم دگر باز
میان شاخهُ گل های دسته
عروسان به تختی در نشسته
به جشن نامزدی یک حلقهُ زرد
بر انگشت بلورش حلقه بسته
همه دلگرم عشق و رقص و آواز
دل من میکند سوی تو پرواز
به صد لبخند شرم آلوده گویی
که من رفتم نمی آیم دگر باز
که من رفتم نمی آیم دگر باز
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از منوچهر سخایی
🎵 🎵
نظرات