Jamaleddin Menbari – Dar Oj Atsh
متن آهنگ در اوج عطش از جمال الدین منبری
تو با تنهاییات از خود فرا رفتی به تنهایی
ولی در خود فروماندیم ما جمع تماشایی
تو در اندازههای ناگزیر ما نمیگنجی
تو را هم با تو میسنجیم در عزم و شکیبایی
از اول، آخر کرب و بلایت را چنین دیدم:
تو و هفت آسمان غربت، تو و یک دشت تنهایی!
نوایِ گریهی باران در این شبهای بیپایان
به سوگ توست با ما عاشقان گرم همآوایی
از آن روزی که خونت بر زمین بارید
می بینم تمام خاک لبریز از شقایقهای صحرایی
کسی مثل تو لفظ عشق را معنا نخواهد کرد
کسی مثل تو، مثل تو، به این ایجاز و شیوایی
زلالیهایِ یاران تو را تصویر از این بهتر
که جان دادند در اوج عطش دلهای دریایی؟
به جان تو، که از تو، غیر تو، هرگز نخواهم خواست
ولی دستی تهی دارم، مگر بر من ببخشایی
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از جمال الدین منبری
نظرات