Kambalad x Naaji – OMR
متن آهنگ عمر از کمبلد و ناجی
وُو
یه روز پر انگیزم
یه روز از قلبم میزنه حِسَم پَر
یه صفر و صدیم
شاید الگو بشم
شاید عبرت شم
( شاید عبرت )
هنوز از نور فراری
از خونه نمیام بیرون غیر از شب
یاد گرفتم هر چیُ که خواستم
اول بپرسم قیمت چند؟
من از تضاد پرم
چند ساله خودمُ دادم عذاب خودم
پی همه چیم مالیدم تنم
که الان نمیترسم از آب خنک
همه چی شد قدقن
سنگینه جریمه گفتن حق
آلودهست دست همه به کشتن وقت
ُگرویِ نون شب جرعت خلق
نصیبمون شد همه غم
میدونی ساده نیست
یه عمری نگاه کردن با چشای خیس
ساده نیست
حس کنی زیر هر قَدمِت باشه مین
راه رفتن باشه ریسک
ساده نیست
آزادیتم بد تر از زندانِ نیست
اینکه تاریکه و کنارت حتی سایه نیست
ساده نیست
ولی بدون داری درجا میزنی
فقط اگه توی راهت چاله نیست
یه روز پر انگیزم
یه روز از قلبم میزنه حِسَم پَر
یه صفر و صدیم
شاید الگو بشم
شاید عبرت شم
( شاید عبرت )
هنوز از نور فراری
از خونه نمیام بیرون غیر از شب
یاد گرفتم هر چیُ که خواستم
اول بپرسم قیمت چند؟
من از تضاد پرم
چند ساله خودمُ دادم عذاب خودم
پی همه چیم مالیدم تنم
که الان نمیترسم از آب خنک
همه چی شد قدقن
سنگینه جریمه گفتن حق
آلودهست دست همه به کشتن وقت
ُگرویِ نون شب جرعت خلق
نصیبمون شد همه غم
میدونی ساده نیست
یه عمری نگاه کردن با چشای خیس
ساده نیست
حس کنی زیر هر قَدمِت باشه مین
راه رفتن باشه ریسک
ساده نیست
آزادیتم بد تر از زندانِ نیست
اینکه تاریکه و کنارت حتی سایه نیست
ساده نیست
ولی بدون داری درجا میزنی
فقط اگه توی راهت چاله نیست
عمری است که در راه یکی نور نگاهیم از خانه برون گشته و اواره راهیم
این نقش که بر اب شده در نظر غیب دیریست ببینیم و از او رنج بکاهیم
ان باده که در جام امد و بیدار دلی کرد از صافی خونیست که در سینه گواهی
ما از عزل این چهره که پیداست بدیدیم زین روز که این حالت مستانه بخواهیم
خوابیم و بخوابیم و به رویا و خیال میریم شکر است که این لحظه چنین صاحب جانیم
چون یوسف محروم که افتاد به چاهی ما در پی ان دلبر غماز به چاهیم
از خواب بر اییم مگر در قدم مرگ این بازی رخ ساره افسانه بخواهیم
ای دل که تو از هر چه فضایی به فزویی چون داشته ای از تو شود تا به پگاهین
این نقش که بر اب شده در نظر غیب دیریست ببینیم و از او رنج بکاهیم
ان باده که در جام امد و بیدار دلی کرد از صافی خونیست که در سینه گواهی
ما از عزل این چهره که پیداست بدیدیم زین روز که این حالت مستانه بخواهیم
خوابیم و بخوابیم و به رویا و خیال میریم شکر است که این لحظه چنین صاحب جانیم
چون یوسف محروم که افتاد به چاهی ما در پی ان دلبر غماز به چاهیم
از خواب بر اییم مگر در قدم مرگ این بازی رخ ساره افسانه بخواهیم
ای دل که تو از هر چه فضایی به فزویی چون داشته ای از تو شود تا به پگاهین
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از کمبلد
نظرات