Mohamad Abdolhoseini – Rehlat
متن آهنگ رحلت از محمد عبدالحسینی
وقتی شب شد آسمان تاریک بود
خون گل، در دشت شب جاری بود
دشت شقایق، چنان سوخت ز داغ پر خون شد
دل هر غنچه به باغ آتش فریاد چنان شعله کشید
آتش فریاد چونان شعله کشید
جغد بیداد از این خانه پرید
مردی از باران و تندر
آمد از آن سوی باور
روح خدا هم نفس دریا بود
در نفسش معجزه عیسی بود
آمد تا که وطن جان گرفت
یاد او روشنی راه ما
در پی او غافله نی نوا
می برد این غافله را تا خورشید
صدای روشن اش بی تردید
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از محمد عبدالحسینی
نظرات