Reza Yazdani – Saate Sefr
متن آهنگ ساعت صفر از رضا یزدانی
فریاد از اون حسّای بد
حسّای پاییزی باغ
فریاد از اون روز و شبا
شب شغال، روز کلاغ
اون سال های در شتاب
اون ساعتای بی قرار
اون شبای پر از قفل و
اون روزای پر از دیوار
می خوابی و بیدار می شی
دیگه دنیا اون دنیا نیست
حتی حقیقت و رویا
اون حقیقت، اون رویا نیست
شاید بیداری اما
یکی تو رو خواب می بینه
بیدار شدن تو رویاها
سبکیه، سنگین اینه
حالا جای کابوس مرگ
زندگی رو خواب می بینم
دنیامو مثل قصه ها
این دفعه بهتر می چینم
واسه حضور آدما
هرجا خاکه گل می کارم
واسه عبور آدما
هرجا دره س پل می ذارم
حالا جای کابوس مرگ
زندگی رو خواب می بینم
دنیامو مثل قصه ها
این دفعه بهتر می چینم
واسه حضور آدما
هرجا خاکه گل می کارم
واسه عبور آدما
هرجا دره س پل می ذارم
بیدار میشم ساعت صفر
با تیک تاک عقربه ها
بیدار شدن تو رویاها
تکه تکه، اینجا اونجا
عددای رو ساعتت
یک شبه جابه جا شدن
عقربه های شب نما انگار از جاش جدا شده
می خوابی و بیدار می شی
دیگه صدات، اون صدا نیست
بغض می کنی، داد می کشی
این تقصیر واژه ها نیست
می خوابی و بیدار می شی
دیگه دنیا اون نیست
حتی حقیقت و رویا
اون حقیقت، اون رویا نیست
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از رضا یزدانی
نظرات