Mohammad Esfahani – Sarbaz Vatan
متن آهنگ سرباز وطن از محمد اصفهانی
با دست بسته با پای خسته پشت حصار
همچون شهیدان در مسلخ جان بر سر دار
صد جان تشنه با تیغ و دشنه مانده به بند
عریانتر از دشت تنهاتر از باد پای قرار
هر جا رود دل از تو امان ندارد
مجنون تو پا بر سر جان باز آرد
آزاده ام هر چه جان را، در بند و بلا پسندید
خود غیر تو را نبیند، چشمی که تو اشک ببندید
دلداده تو چه نالد، از عشق تو و خیالت
با گریه او بگریی، با خنده او بخندی
افتادم اگر در بندو تو را از من اثری نیابد
دل خسته مشو سرباز وطن برگشتو سری نیامد
آن را که خبر شد از غم عشق از او خبری نیامد
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از محمد اصفهانی
نظرات