Shakila – Shab
متن آهنگ شب از شکیلا
چه شد شاعر که در باغم گلی دیگر نمیروید به آهنگ قدمهایم کسی شعری نمی گوید
چه بیهوده گل آلوده که باران هم نمی شوید ببین حتی گل شب بو شب ما را نمی بوید
هنوز از تو در این میدان صمیمی ترنمی بینم از این
تنها درخت شب کسی را سر نمی بینم
هنوز این من هنوز این تو قدیمیتر ولی از نو به جز
چشم سیاه تو شبی دیگر نمی بینم
غم چشمان آهو را تو می فهمی
عبور از نور جادو را
تو می فهمی
غریق و موج و پارو را تو می فهمی
سکوت هر غزلگو را تو می فهمی
تو می فهمی تو می
فهمی تو می فهمی, تو می فهمی تو می فهمی تو می فهی
هنوز از تو در این میدان صمیمی تر نمی بینم از این تنها درخت شب کسی را سر نمی بینم
هنوز این من هنوز این تو قدیمیتر ولی از نو به جز چشم سیاه تو شبی دیگر نمی بینم
از این هستی چنان مستم که می لرزم که می بارم که در شام غزلسوزان تو را دارم تو را دارم
پر از سوزم پر از روزم چه رنگینم چه هوشیارم ببین با تو چه بیدارم چه بسیارم چه سرشادم
هنوز از تو در این میدان صمیمی تر نمی بینم از
این تنها درخت شب کسی را سر نمی بینم
هنوز این من هنوز این تو قدیمیتر ولی از نو به جز چشم سیاه تو شبی دیگر نمی بینم
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از شکیلا
نظرات