Jamaleddin Menbari – Shabhaye Gham
متن آهنگ شب های غم از جمال الدین منبری
شب تیغ زهرآگین زده بر فرق خورشید
گلگون اگر صبح آمده از شرق توحید
در کوفه ی جهل و جنون شد غرق خون محراب و منبر
سجاده شد آیینه ی آیین و دین از خون حیدر
شب برنتابید عاقبت شیر خدا مهر ولا نور جلی را
هرگز ندانسته ای دریغ جز چاه همدرد علی آه علی را
در غربت شب های غم دیگر یتیمان نان ندارند
این خانه ها در غیبت آن بی نشان مهمان ندارند
کو بوتراب آن ماه بی تاب از نگاهش؟
کو برتراب آن در پناهش آسمان ها؟
ما زنده ایم تا با علی عهدی چنین دیرینه داریم
ما عشق را آیینه داریم
ما درد دین، مهر یقین، مهر امیر المومنین در سینه داریم
در کوفه ی جهل و جنون شد غرق خون محراب و منبر
سجاده شد آیینه ی آیین و دین از خون حیدر
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از جمال الدین منبری
نظرات