Jaklin – Shaer Dah Farman
متن آهنگ شاعر ده فرمن از ژاکلین
در غریبه خانه ای من هم مکانی دارم سایه بانی دارم نیمه جانی دارم
سفره ام خالی ز نان نیست دکانی دارم از سر لطف خدا من همزبانی دارم
خورده کوشی و زبانی دارم من خدای مهربانی دارم
حرف من بازار گرمی دارد فکر من کلامی بر میدارد
قلمم حرف مرا در دل شعر میکارد
من پریشانی دریا را به چشم میبینم چون دلم دریایی است
من پریشانی خود را در کلام میکارم خانه ام اینجا نیست
نم نم باران به چشمم مثل یک سیلاب است
آب ته نشین حوض یادآور مرداب است
زندگی تلاطم گرداب است
گه گاه میگویم و میپرسم نگند خدای من در خواب است
خانه ام در کشور ایران است آرزویم دیدن تهران است
روح من زندانی این جان است شاهدم شاعر ده فرمان است
از خودم میپرسم ده فرمان کافی بود
قحطی تفکر و اندیشه فاصله میان خاک و ریشه
رفتن تشنه لبی از دنیا بچه های کشور بی وفا
تو بگو شاعر ده فرمانم تو گمان نکن گریخته از دلم ایمانم
بنویس شعری نو شعر هزاران فرمان
من فقط غمخوارم من نشکستم پیمان بنویس فرمان را وظیفه انسان را
باز کن درهای بی انصاف این زندان را
شاد کن تو مادر گریان را بنویس شعری نو شعر هزار فرمان را
در غریبه خانه ای من هم مکانی دارم سایه بانی دارم نیمه جانی دارم
سفره ام خالی ز نان نیست دکانی دارم از سر لطف خدا من همزبانی دارم
به چه خوشبختم من خدای مهربانی دارم
آهنگ پیشنهادی موزیک ۳۰۳ از ژاکلین
نظرات