Yaser Binam – Tir Mahi
متن آهنگ تیرماهی از یاسر بینام
ده روز
بعد از اولین روزِ تابستان
دختر تیر ماه
دل سنگی شد
کار دلش شکستن قلبم
کار دلم یه عمر دلتنگی شد
عقرب چشمهاتو میدیدم اغلب زخمهامو میدیدی
عاشقت بودم و بهت ساده گفتم اما
چرا نفهمیدی
هر نگاش پُر از یه رنگی بود
روزهای اولی که دوستم داشت
رنگ آبی به آسمونم داد ستاره تو دلِ شبم میکاشت
اونکه طعم لباش طعم رویا بود
بوسه هاش قلبمو تَکون میداد
مُرده بودم نگاه پُر مهرش زندگی رو بهم نشون میداد
امپراطور دلبری بود و
من یه سرباز رونده از دربار
گفتم عاشق شدم بهم خندید
گفت از این خواب کهنه دست بردار
صبح،با خواب چشم اون بیدار
شب،با یاد اون چشم میرفت
خواب دیدیم که غرق شادی بود وقتی از چشم من
اشک غم میرفت
خواب دیدم که رویِ یک بالش
سر اون گرم عشقه یارش بود
خواب دیدم که رویِ یک بالش
سر اون گرم عشقه یارش بود
خواب دیدم که یک لب هرزه
نیمه یِ شب،چه بیقرارش بود
بیقرارم کرد،بیقرارم کرد
بیشتر از من به فکر اون بودم
بیشتر از اون به فکر آیندش
بیشتر از من به فکر حالش بود
هی،فدایِ اون چشایِ یک دندش
هی،فدایِ اون چشایِ یک دندش
هی فدایِ اون چشایِ یک دندت
خط به خط من تمومِ شعرامو
تو نگاهش قلم زدم گفتم
همه احساسمو به این مردم
تو خیابون قدم زدم گفتم
بعدِ اون مرگو آرزو کردم
شعر رو سنگ قبرمو گفتم
رفتنش خوابو از سر من برد
دارم از ریشه دیگه میفتم
زخم عشقم دلش رو میسوزوند
دل ازم کَند خودش رو راحت کرد
چهلمش هم گذشت و بازم نیست
باز خراش دلم عفونت کرد
باز خراش دلم عفونت کرد
روزهای بدونِ اون سردن
فصل های بدونِ اون پاییز
سالهای بدونِ اون کابوس
قرن ها تا ابد جنون آمیز
رنگ این شهر رنگ غربت شد
وقتی از چهارچوب این در رفت بی تفاوت به من نگاه میکرد
وقتی اشک از تو چشم من سر رفت
عِصمتِ شعرُ زیر پا بردم
تا بهش حرفمو بگم ساده
وزن و سیلاب و قافیه گم شید
وقتی اون دل به دیگرون داده
هر کجا صحبتی از اون میشه
اول صحبت من ای کاشه
میشه تسخیر کنه دلِ من رو
هر کی اسمش شبیه اون باشه
مرد تشنه تو کوچه ها کم نیست
چشمهای کثیف و آلوده
چشمهاشو بگید بپوشونه
چشم اون آخه مالِ من بوده
تو کمینش نشستن خوابه
اونکه رفته دلم رو خالی کرد
اون به من خیلی ساده این شبها
معنیِ بی کسی رو حالی کرد
درد شب گریه هامو دوس دارم
اونکه اومد به جامو دوس داره
من هنوز خنده هاشو دوست دارم
اون هنوز گریه هامو دوست داره
من تلاش کردم و نشد باشه
من تلاش کردم و جوابم کرد
من ازش بت تو سینه می ساختم
اون منو با تبر خرابم کرد
وای از این خاطراتِ زجر آور
از اتوبانِ همت و چمران
از یه رودخونه تو دلِ دربند
تا ته شب تو یه قبرستان
وای از این شعرهای تکراری
تا خود صبح مرگ و بیداری
فحش دادن به عالم و آدم
گفتنِ کاش دل نمیدادم
کاش میشد که عاشقم بودی
خیلی نه،کاش فقط یه کم بود
کاش تاختم نمیزدی با اون
کاش میشد من و شب و بارون
باز با هم بریم تو آغوشت
من چجوری کنم فراموشت
آهنگ پیشنهادی موزیک 303 از یاسر بینام
نظرات