Abdolhossein Mokhtabad – Zoraghe Mahtab
متن آهنگ زورق مهتاب از عبدالحسین مختاباد
نشاندی آتشم بر جان، کجایی
فشاندی اشکم از مژگان، کجایی
همه دردم، همه دردم، همه درد
کجایی ای مرا درمان، کجایی
من آن سرگشته در خود چون غبارم
که سرگردان به دشت و کوهسارم
وگر یابم ترا ای جان هستی
به یادت سر به صحرا میگذارم
عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونم نمونده روشنایی
گرفتارم به دام غربت و درد
نه یار و همدمی نه آشنایی
تو دریایی و من آوای رودم
خروش توست در ساز وجودم
کنون افتاده در گرداب عشقم
کجا باشد غم بود و نبودم
سحر روی تورا در خواب دیدم
به باغ آینه در آب دیدم
نشستم در کنار جویباران
ترا در زورق مهتاب دیدم
غم عشق تو بیپروایی من
شرر زد در دل شیدایی من
بتاب ای آفتاب مشرق افروز
شبی در کوچه تنهایی من
غم عشق تو بیپروایی من
شرر زد در دل شیدایی من
بتاب ای آفتاب مشرق افروز
شبی در کوچه تنهایی من
آهنگ پیشنهادی موزیک ۳۰۳ از عبدالحسین مختاباد
نظرات